. ﻋﯿﺪ ﺁﻣﺪﻭﺧﻨﺪﻩﺑﻪ ﻟﺒﺎﻥ ﺷﺪ/ﺑﺎ ﺳﺎﺯ ﺩﻟﻢ ﺷﺎﺩﻭﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﺯﺩﻡ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺁﻫﻨﮓ/ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺷﺪ. . .ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ ﻣﺒﺎﺭﮎ. . .ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ،ﺭﻭﺯﭼﯿﺪﻥ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺍﺳﺘﺠﺎﺑﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﺎﺩ. . . . .ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ،ﺣﺲ ﻏﺮﯾﺒﯽﺩﺍﺭﻡ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻤﻮﻡﻣﯿﺸﻪ. . . . . .ﺍﺳﺘﺸﻤﺎﻡ ﻋﻄﺮ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﯼ ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ ﺍﺯﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﻠﮑﻮﺗﯽ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﮔﻮﺍﺭﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﭘﺎﮐﺘﺎﻥ. . .ﺭﻭﺯﻩ ﺑﻪﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻧﻮ ﻋﯿﺪ/ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺑﺎﺩ ﺍﻣﺮﻭﺍ. . .ﻋﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ،ﺑﯿﺎ/ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﮑﺎﻧﺪﯾﻢ ﺯﺑﯿﮕﺎﻧﻪ،ﺑﯿﺎ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﺖ ﺑﻮﺩﯾﻢ/ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﻪﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺎ. . .
منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور
آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.بهنجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات اوردم
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدمبا تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
تورا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد
"سهراب سپهری
گل دربرومی برکف و معشوق به کام است.. سلطان جهانم به چنین روز غلام است.. گوشمع میارید دراین جمع که امشب.. درمجلس ما ماه رخ دوست تمام است.. درمذهب ماباده حلال است ولیکن.. بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است.. درمجلس ماعطر میامیز که مارا.. هردم زسر زلف تو خوشبوی مشام است.. گوشم همه برقول بی و نغمه وچنگ است.. چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است.. تاگنج دلت در دل ویرانه مقیم است.. همواره مرا کنج خرابات مقام است.. میخواره وسرگشته و رندیم و نظرباز.. وان کس که چومانیست درین شهرکدام است.. بامحتسبم عیب مگوئید که او نیز.. پیوسته چوما درطلب عیش مدام است.. ای دل منشین بی می و معشوق زمانی.. کایام گل و یاسمن و عید صیام است..
*************ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﯽ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﭼﻪ ﮐﻨﻢﻃﺒﻌﻢ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﻋﺎﺩﺕ ﭼﻪ ﮐﻨﻢﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻨﻪ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺒﺨﺸﺪ ﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ...************************************